اي جان
الهي روز خوش نبينه اونيكه فاتيه منو ازاريده
سلام دوست با ذوق من خسته نباشي
تولدت مبارك
دكتر رحمت سخني از اورميه مركز آذربايجان غربي
دختري و پسري(اين شعر از کيست؟؟؟)
مادري بود و دختر و پسري پسرک از مي محبت مست دختر از غصه پدر مسلول پدرش تازه رفته بود از دست يک شب آهسته با کنايه طبيب گفت با مادر اين نخواهد رست فصل ديگر که از سموم خزان برگها را بود به خاک نشست صبري اي باغبان که برگ اميد خواهد از شاخه حيات گسست پسرک چو اين سخن بشنيد بنگر اينجا چه مايه رقت هست صبح فردا دو دست کوچک طفل برگها را به شاخه ها مي بست
دختر از غصه پدر مسلول پدرش تازه رفته بود از دست
يک شب آهسته با کنايه طبيب گفت با مادر اين نخواهد رست
فصل ديگر که از سموم خزان برگها را بود به خاک نشست
صبري اي باغبان که برگ اميد خواهد از شاخه حيات گسست
پسرک چو اين سخن بشنيد بنگر اينجا چه مايه رقت هست
صبح فردا دو دست کوچک طفل برگها را به شاخه ها مي بست
درود بر شما
بسيار مفيد بود. با سپاس
مهر 84 با مطلب انواع روابط عمومي بروزه. هر کس که ارايه دهنده مطالب در وبلاگ، کالا يا خدماته از روابط عمومي بي نياز نيست...