سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب تنهایی


ساعت 5:10 صبح سه شنبه 89/3/4

دیشب خواب تو را دیدم، مثل هرشب..خواب آن رویاهایی که روزی هزار بار دوره شان میکنم. تو بی هوا دستم را گرفتی و بردی، نمیدام کجا اما با تو گم شدم..و چه لذتی داشت با تو گم شد

 تو بی هوا دستم را گرفتی و بردی حایی که هیچ فاصله ای نبود، لذت بی هوا بوسیدنت همه وجودم را پر کرده بود، می خواستم تا ته دنیا با تو گم شوم و تو اما چون خواب نیمروزی، کوتاه ماندی و رفتی.

دنبالت گشتم و هرچه بیشتر جستجو کردم کمتر تو را یافتم..بی هوا آمدی و بی هوا رفتی، درست به فاصله دو سلام و خداحافظ..اما تو بی خداحافظی رفتی.

امشب می خواهم خواب تو را ببینم، بیایی بی هوا دستم را بگیری و ببری، مرا با خود گم کنی و من تا ته دنیا با تو گم بمانم..امشب می خواهم بی هوا عاشقت شوم و بی هوا عاشقت بانم

|

¤ نویسنده: negin

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
18
:: بازدید دیروز ::
11
:: کل بازدیدها ::
94111

:: درباره من ::

غروب تنهایی

مدیر وبلاگ : فاطیما[61]
نویسندگان وبلاگ :
negin (@)[32]

black_snow (@)[0]


دست نوشته هایی از یک دل که با اشک قلم جاری شدن

:: لینک به وبلاگ ::

غروب تنهایی

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

مهر 1386
آبان 1386
آذر 1386
دی 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
بهار 1389

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
دهکده ی عکس
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
دکتر علی حاجی ستوده
جوانی تنها از نسل ایران
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
کاش ماهی بودم و همیشه با آب میثاقی دوباره داشتم
خاطرات دانشجویی در شهری غریب
حرمت سبز
ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان

:: لوگوی دوستان من::







::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::