سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب تنهایی


ساعت 7:34 صبح سه شنبه 86/8/29

نمی دانم چرا این روزها به هر بهانه ای تنهایم می گذارد وگاه چند روزی می رود و به دیدارم نمی آید ،نمی دانم چرا سکوتهایش طولانی تر شده
نمی دانم چه در سر می پروراند نمی دانم چرا احساس می کنم دیگر دوست ندارد در کنارش باشم ،دیگر ذوق و شوقی برای شنیدن حرفهایم ندارد
نمی دانم چرا دیگر از ته دل نمی خندد ، نمی دانم ...
شایذ اینگونه از من می خواهد که تنهایش بگذارم
آه، اگر چنین باشد چه باید کرد ،چگونه می توان کوله باری از خاطره را به یکباره زمین گذاشت و بدون آن به راه خود ادامه داد ،چگونه می توان ساعات باهم بودن را فراموش کرد  ، چگونه ...
اگر چنین باشد چگونه باور کنم شکستن و خرد شدن قلب کوچکم را ،در لحظه شکفتن و دل بستنش ، چگونه می توان باور کرد ...     
و شاید اینگونه میزان عشق مرا می سنجد
شاید می خواهد اینگونه مرا وادار به ابراز احساس و عشقم نسبت به خود کند ،ولی چگونه زبانم به سخن درآید و حالم را شرح دهد .چگونه،وقتی از گفتن آن بیم دارم ،وقتی ماه هاست از ترس جدایی لب به سخن نمی گشایم  و همه ی احساساتم را سرکوب می کنم ،چگونه می توان گفت در حالیکه هر گاه کسی لب به سخن گشود  دوران خوشی به پایان رسید و زمزمه های وداع اوج گرفت   چگونه می توان گفت ...
کاش خود قفل سکوتش را می شکست و دلیل رفتارش را می گفت و این شک و تردید ها را از جانم دور می ساخت  کاش می گفت
تا قلب کوچکم می دانست چه باید کند ، به شکفتن خود ادامه دهد یا وجودم شاهد ذره ذره نابودیش باشد
کاش می گفت ...


¤ نویسنده: فاطیما

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
8
:: بازدید دیروز ::
11
:: کل بازدیدها ::
94135

:: درباره من ::

غروب تنهایی

مدیر وبلاگ : فاطیما[61]
نویسندگان وبلاگ :
negin (@)[32]

black_snow (@)[0]


دست نوشته هایی از یک دل که با اشک قلم جاری شدن

:: لینک به وبلاگ ::

غروب تنهایی

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

مهر 1386
آبان 1386
آذر 1386
دی 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
بهار 1389

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
دهکده ی عکس
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
دکتر علی حاجی ستوده
جوانی تنها از نسل ایران
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
کاش ماهی بودم و همیشه با آب میثاقی دوباره داشتم
خاطرات دانشجویی در شهری غریب
حرمت سبز
ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان

:: لوگوی دوستان من::







::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::