سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب تنهایی


ساعت 7:2 صبح جمعه 86/10/21

ای زیبا تر از زیبا بیا تا دستهای گرمت را بفشارم

بیا تا دوباره با هم در کوهسار تنهایی قدم بزنیم

بیا تا دوباره از گرمای وجودت بهره مند شوم

بیا تا طوفانهای زندگی را با هم بگذرانیم وبه آرامش برسیم

بیا تا در آرامش بدست آمده به یکدیگر عشق بورزیم

بیا تا با یکدیگر از روی پل خوشبختی عبور کنیم که تا ابد خوشبخت بمانیم

 


¤ نویسنده: فاطیما

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:25 صبح یکشنبه 86/10/16

درهای قلبمو به روی همه ی نامهربونا بسته بودم به خودم می گفتم :اجازه ورود به هیچ نامهربونیو نمی دم یه روز یه نامهربون که لباس مهربونا رو پوشیده بود اومدو در زد قلبم که به خیال خودش در رو برای یه مهربون باز می کرد گول حرفاشو خورد و نامهربون اومدو تو قلبم نشست هر روز یه زخم رو قلبم می ذاشت تا اینکه جایی برای زخم جدید نبود اونوقت بود که می خواست بره ولی قلبم با تمام وجود دوستش داشت نمی خواست نامهربونشو از دست بده ولی اون رفت و قلبمو با یادگاری هاش تنها گذاشت  

¤ نویسنده: فاطیما

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
1
:: بازدید دیروز ::
51
:: کل بازدیدها ::
95696

:: درباره من ::

غروب تنهایی

مدیر وبلاگ : فاطیما[61]
نویسندگان وبلاگ :
negin (@)[32]

black_snow (@)[0]


دست نوشته هایی از یک دل که با اشک قلم جاری شدن

:: لینک به وبلاگ ::

غروب تنهایی

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

مهر 1386
آبان 1386
آذر 1386
دی 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
بهار 1389

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
دهکده ی عکس
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
دکتر علی حاجی ستوده
جوانی تنها از نسل ایران
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
کاش ماهی بودم و همیشه با آب میثاقی دوباره داشتم
خاطرات دانشجویی در شهری غریب
حرمت سبز
ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان

:: لوگوی دوستان من::







::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::