سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب تنهایی


ساعت 7:18 صبح شنبه 86/12/18

هر روز تنهاتر از دیروز چشم به راهم

چشم به راه عزیزانی که با چشم بر هم زدنی فاصله ها ما را جدا کرد

هر روز با خاطرات گذشته سیر کردن

هر روز چشم را به یادشان تر کردن

آه ، چه دلگیر است هوا در این تنهایی مطلق

مرگ چه زیباست وقتی تو را امیدی برای زیستن نیست

و چه دردناک است زندگی در حسرت گذشته  


¤ نویسنده: فاطیما

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:49 صبح پنج شنبه 86/12/9

گفتی دوست دارم اما نداشتی گفتی تنهام نذار من موندم و تو رفتی

گفتی فاصله ها رو کم کنیم من نزدیک شدم و تو دورتر و دورتر

گفتی گرم باشیم اما تو از همیشه سردتر بودی

گفتی با هم بمونیم تنهام گذاشتی

گفتی تو زندگیم فقط تویی اما تنها کسی که نبود من بودم

حالا که نیستی به خودم میگم تو راست می گفتی ما فقط یه دوست بودیم

نباید دل به دوست می بستم و عاشقش می شدم

همه ی دوستی ها یک جا  تموم می شه

تنها گناه من ندونستن این بود.


¤ نویسنده: فاطیما

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
10
:: بازدید دیروز ::
12
:: کل بازدیدها ::
95442

:: درباره من ::

غروب تنهایی

مدیر وبلاگ : فاطیما[61]
نویسندگان وبلاگ :
negin (@)[32]

black_snow (@)[0]


دست نوشته هایی از یک دل که با اشک قلم جاری شدن

:: لینک به وبلاگ ::

غروب تنهایی

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

مهر 1386
آبان 1386
آذر 1386
دی 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
بهار 1389

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
دهکده ی عکس
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
دکتر علی حاجی ستوده
جوانی تنها از نسل ایران
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
کاش ماهی بودم و همیشه با آب میثاقی دوباره داشتم
خاطرات دانشجویی در شهری غریب
حرمت سبز
ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان

:: لوگوی دوستان من::







::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::