سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب تنهایی


ساعت 4:17 صبح یکشنبه 87/8/19

دلم برات تنگ شده ،چشمام پر از اشک شده

تنهام نذار و نرو دوست دارم من تو رو

اگه که تو نباشی دل تو سینه می میره

از دوری تو این دل هر روز آتیش می گیره

کارم شده اشک و آه هر شب برای دوریت

به دل می گم طاقت بیار فدای اون صبوریت

کاش چشامو وا کنم ، بگن همه یه قصه بود

عاشق کجا، معشوق کیه؟عشقی اصلا میون نبود

ای روزها ، ای روزگار دیگه به یاد من نیار

بذار فراموشم بشه رنجی که دادی یادگار


¤ نویسنده: فاطیما

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:10 صبح شنبه 87/8/4

کسی را دوست می داشتم،ندانست عشق یعنی چه

فراوان عاشقش بودم ،نمی فهمید عشق یعنی چه

دلم پر خون و قلبم پر زدرد است چرا؟؟؟

چون عاشق بودمو ندانستم عشق یعنی چه

این شکست سخت است، ولی سخت تر اعتراف آن

در این عالم چرا انسان نمی داند عشق یعنی چه

تحمل کن، تحمل کن دلم آینده شاید روشن و زیباست

چه دانی تو، شایدکسی یابی که دانست عشق یعنی چه

می توان رویای عشق را در زندگی حس کرد

فقط کافیست دریابیم «عشق یعنی چه»


¤ نویسنده: فاطیما

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
21
:: بازدید دیروز ::
12
:: کل بازدیدها ::
95453

:: درباره من ::

غروب تنهایی

مدیر وبلاگ : فاطیما[61]
نویسندگان وبلاگ :
negin (@)[32]

black_snow (@)[0]


دست نوشته هایی از یک دل که با اشک قلم جاری شدن

:: لینک به وبلاگ ::

غروب تنهایی

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

مهر 1386
آبان 1386
آذر 1386
دی 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
بهار 1389

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
دهکده ی عکس
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
دکتر علی حاجی ستوده
جوانی تنها از نسل ایران
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
کاش ماهی بودم و همیشه با آب میثاقی دوباره داشتم
خاطرات دانشجویی در شهری غریب
حرمت سبز
ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان

:: لوگوی دوستان من::







::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::