سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب تنهایی


ساعت 2:44 عصر شنبه 87/4/8

هوای خانه دلگیر است ...دلم از زندگی سیر است ...پیش از این زندگی را دوست داشتم ...چه کردی با دل که چنین بیزارم ...دلم از سردی برخوردت ای دوست ...دلم از رفتنت ،از بی مرامی ها پر خون است ...دل پر خون من را کی توانی دید ...در آن هنگام که چشمانت بر عشق من بسته است ...چگونه این چنین آسان گذشتی از من و عشقم ...نگو دیگر در قلب سنگت جایی نداشتم...کی و کجا به تو بد کرده بودم ...که آتش زدی قلب و روحم ...همه تارو پودم زمن پرسند ...چه شد ؟چه شد ؟ آن عشقی که می گفتی ...من اما همچنان خاموش می مانم ...زیر باران سوالات و سیل اشک چشمانم ...چه گویم ؟چگونه گویم که خود نمی دانم ...هنوز از رفتنت سخت پریشانم ...جام زهری گر می خوراندییم بهتر بود ...به آتش می کشیدییم گلستان بود ...تو به مرگ یکباره من رضایت ندادی ظالم ...با هر نفس کشتی و باز زنده شدم ...نترسیدی از شکستن یک دل ...این دل شکسته هنوز تو را می جوید...

کنون که نیازمند مهر دوستی هستم ...هیچ کسی را در برم نمی یابم...همه فقط در کلام می گفتند که تنهایم نمی گذارند ...به عمل که رسید کجاست مردش ...دلم از این نامردی مردم ...دلم از بی مهری گندم،دلم خون است،دلم خون است ...سکوتم از صدها فریاد دردناک تر است ...ولی که می فهمد؟که می داند ؟که این آغاز مرگ است ...شروع مردن عشقی که حتی یک لبخند را تجربه نکرده ...ثانیه ای نیست که دل از یاد برد دلدار ...آیا می شود دلدار در یاد دلبرش نباشد؟ ...چگونه ؟چگونه؟پر از سوال بی جوابم ...چه کسی می خواهد پاسخ گو باشد ...چه کسی می فهمد ؟چه کسی می داند ؟ ...چه کسی را شاهد شکستن دل گیرم ...چه کسی می داند داغ بر دل مانده ام چیست؟؟؟


¤ نویسنده: فاطیما

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
36
:: بازدید دیروز ::
12
:: کل بازدیدها ::
95468

:: درباره من ::

غروب تنهایی

مدیر وبلاگ : فاطیما[61]
نویسندگان وبلاگ :
negin (@)[32]

black_snow (@)[0]


دست نوشته هایی از یک دل که با اشک قلم جاری شدن

:: لینک به وبلاگ ::

غروب تنهایی

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

مهر 1386
آبان 1386
آذر 1386
دی 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
بهار 1389

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
دهکده ی عکس
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
دکتر علی حاجی ستوده
جوانی تنها از نسل ایران
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
کاش ماهی بودم و همیشه با آب میثاقی دوباره داشتم
خاطرات دانشجویی در شهری غریب
حرمت سبز
ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان

:: لوگوی دوستان من::







::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::