سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب تنهایی


ساعت 3:52 صبح سه شنبه 89/3/4

عشق چیست؟ چه واژه ی غریبی ! چرا همه عاشق می شوند ؟ چرا عاشق ها جدا می مانند ؟ چرا

عشق به معنای رنج و عذاب و جدایی است ؟ آری من عاشق شدم ،عاشق تر از همه می دانم که

باور نمی کنی . اما من عاشقم ، عشقی که هیچ وقت نمیمیرد ! عاشقی که هیچ وقت عشقش را

فراموش نمی کند،عاشقی که معشوقش از عشق او نسبت به خودش خبر ندارد . عاشقی که حتی

نمیداند که معشوقه ی او عاشقش است یا نه ؟ نمی ترسم از هیچ چیز نمی ترسم از هیچ کس برای

رسیدن به او هراسی ندارم . نه ، نمی توانم فراموشش کنم ,با او زنده ام با او نفس می کشم دردنیا

تنها اوست که دوستش دارم . وقتی که شبها گریه میکنم آرزو میکنم بمیرم نمی دانم شاید نباید به

این زودی عاشق میشدم ، ولی شدم در یک لحظه عاشقش شدم یک عشق پاک . هر شب آرزو میکنم

از هر راهی که شده خبری از او به من میرسید که آیا دوستم دارد یا نه ؟ اگر فقط این را می

فهمیدم . اگر عاشقم بود عاشقش هستم ولی اگر عاشقم نبود .......

 


¤ نویسنده: negin

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
128
:: بازدید دیروز ::
12
:: کل بازدیدها ::
95560

:: درباره من ::

غروب تنهایی

مدیر وبلاگ : فاطیما[61]
نویسندگان وبلاگ :
negin (@)[32]

black_snow (@)[0]


دست نوشته هایی از یک دل که با اشک قلم جاری شدن

:: لینک به وبلاگ ::

غروب تنهایی

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

مهر 1386
آبان 1386
آذر 1386
دی 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
بهار 1389

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
دهکده ی عکس
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
دکتر علی حاجی ستوده
جوانی تنها از نسل ایران
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
کاش ماهی بودم و همیشه با آب میثاقی دوباره داشتم
خاطرات دانشجویی در شهری غریب
حرمت سبز
ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان

:: لوگوی دوستان من::







::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::